امیدی تازه برای دردهای قدیمی
در دنیای امروز، میلیونها نفر از دردهای مزمن رنج میبرند و بسیاری از آنها با درمانهای دارویی یا جراحی، تنها به تسکین موقتی دست مییابند. این مقاله پاسخی است به نیاز فزاینده برای یافتن روشهایی که نه فقط علائم، بلکه ریشهی ناهماهنگیهای بدن را هدف قرار دهند.
بنده، دکتر حمید رضا طاهری یگانه، در این پژوهش، تلاش کردهام بر پایه علم بیورزونانس، نشان دهم که چگونه میتوان از اطلاعات فرکانسی بدن برای ارتقای سلامت مغناطیسی و بهبود درد پایین کمر استفاده کرد. بدون دارو، بدون عوارض، و با تکیه بر توان درونی خود بدن. اگر به دنبال راهی علمی، ایمن و نوین برای درمان درد هستید، این مقاله برای شما نوشته شده است.
درمان درد کمر با استفاده از علم رزونانس، توسط دکتر حمید رضا طاهری یگانه
پایلوت درمانی با امواج الکترومغناطیسی: تجربه ای نو در مدیریت کمردرد
رویکرد بیوفیزیکی جهت ارتقای سلامت مغناطیسی درد بخش پایینی کمر: یک گزارش پایلوت
از آنجایی که اثر بخشی ارتقای سلامت مغناطیسی در مدیریت کلی درد ثابتشده است، ما تصمیم گرفتیم تا تاثیرات ویژه و مدت زمان لازم برای این استراتژی درمان را در مدیریت درد بخش پایینی کمر ارزیابی کنیم. ما در نظر داشتیم توانایی یک روند ارتقای سلامت مغناطیسی برای کاهش درد بیماران و افزایش کیفیت زندگی آنها را در یک دوره سهماهه بررسی کنیم. ثبت سیگنالهای ارتقای سلامت مغناطیسی بهبود درونزاد هر بیمار و انتقال اطلاعات الکترومغناطیسی به درون یک محیط مایع، با استفاده از یک دستگاه ثبتکننده امواج الکترومغناطیسی (Medselect 729) صورت پذیرفت. یک کاهش بسیار معنادار در درد کمر بیماران مشاهده شد و پرسشنامه کمر درد و ناتوانی رولند-موریس ۳ پیش از شروع ارتقای سلامت مغناطیسی و سه ماه پس از یک دوره ارتقای سلامت مغناطیسی (مقدار پایهای ۶-+۱۱.۸۳ در ابتدای کار و پیش از شروع ارتقای سلامت مغناطیسی، در مقایسه با مقدار نهایی ۲.۳ +- ۳.۲۵ در سه ماه بعد) p < 0.0001، این گزارش مقدماتی، اسناد بیشتری از کاربردهای بالینی و پتانسیلهای تئوریک مفهومی الکترودینامیک کوانتومی در زیستشناسی و پزشکی فراهم میآورد.
درمان درد کمر با علم رزونانس
درد بخش پایینی کمر، یک مشکل بالینی متداول در تمام سنین و هر دو جنس است. افزایش امید به زندگی در افراد نیز باعث پیچیدهتر شدن مدیریت این مشکل میشود. داشتن دو یا چند اختلال و بیماری و استفاده از روشهای ارتقای سلامت مغناطیسی مختلف بهصورت همزمان در بیماران سالخوردهتر، لزوم بهکارگیری استراتژیهای شخصیسازیشده در راستای ارتقای سلامت مغناطیسی را روشن میسازد (Henney, 2012). بنابراین، مدیریت درد بخش پایینی کمر، یک بخش روتین از رویکردهای کنونی ارتقای سلامت مغناطیسی بوده و نیازمند استراتژیهای شخصیسازیشدهای است که از روشهای متداول فراتر میروند؛ بهویژه برای بیمارانی که به شیوههای معمول ارتقای سلامت مغناطیسی پاسخ نمیدهند. مدیریت درد مزمن بخش پایینی کمر بهصورت ویژه بسیار دشوار بوده و نیاز به استراتژیهای جایگزین در راستای ارتقای سلامت مغناطیسی برای حل این مشکل بالینی وجود دارد.
درد بخش پایینی کمر را میتوان بهعنوان یک پاسخ ناکارآمد به استرس تلقی کرد، که در آن تفاوتهای موجود میان محرک ورودی و پروسههای پیوسته مسئول حفظ ثبات در یک ارگانیزم (آلوسیتوسیس) باعث فعال شدن پاسخهای سازگارانه برای کاهش این تفاوتها میشود (Ramsay and Woods, 2014). این فرآیند با تغییرات زمانی همراه است (Goldstein and McEwen, 2002). بر اساس تئوری آلوسیتوسیس، درد بخش پایینی کمر (و محدودیتهای فیزیکی ناشی از آن)، نتیجه افزایش مشکلات مزمن مرتبط با استرس در افراد جوان و کهنسال است (Glein et al., 2007). مطالعههای بیوفیزیکی بهعنوان یک ابزار نوظهور در ارتقای سلامت بالینی، در چندین پژوهش پتانسیل کاربردی آنها را در زمینههایی مانند جلوگیری از نارسانایی مغز استخوان (میلودوکسیسیتی) (Rossi et al., 2007) و بهبود گونارترروزیسم (Maiko) و آرتریت روماتوئید (Islamov et al., 1999) نشان دادهاند.
این پژوهشها همچنین نشان دادهاند که بهبود های بیوفیزیکی بهطور مؤثر در کاهش درد و تسهیل بهبود عملکرد در بیمارانی که با مشکلات مزمن همچون درد کمر مواجه هستند، میتواند کارایی بالایی داشته باشد (Bo´kkon et al., 2014). همچنین، در این زمینه، استفاده از استراتژیهای ارتقای سلامت جدید، از جمله جایگزینی داروهای متداول با روشهای بههبود نوآورانه و شخصیسازیشده، بهعنوان یک راهکار مؤثر در مدیریت درد بخش پایینی کمر در نظر گرفته میشود (Baron et al., 2013).
ﻣﻭﺍﺩ ﻭ ﺭﻭﺵﻫﺎی درمان کمر درد با استفاده از علم رزونانس
ﺍﻳﻥ ﻳﮏ ﭘﮊﻭﻫﺵ ﭘﺎﻳﻠﻭﺕ ﺍﺳﺕ ﻭ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﺩﺭﺩ ﻣﺯﻣﻥ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻧﯽ ﮐﻣﺭ ﺩﺭ ﺍﻳﻥ ﻣﻁﺎﻟﻌﻪ ﺷﺭﮐﺕ ﮐﺭﺩﻧﺩ. ﺩﺭ ﮐﻝ ۲۳ ﺑﻳﻣﺎﺭ ۹ ، ﻣﺭﺩ (ﻣﻳﺎﻧﮕﻳﻥ ﺳﻧﯽ ۴۴.۶ ﺳﺎﻝ، ﺍﺯ ۱۸ ﺗﺎ ۶۷ ﺳﺎﻝ) ﻭ ۱۴ ﺯﻥ (ﻣﻳﺎﻧﮕﻳﻥ ﺳﻧﯽ ۵۳.۲ﺳﺎﻝ، ﺍﺯ ۲۶ ﺗﺎ ۷۹ ﺳﺎﻝ) ﺑﺭﺍﯼ ﺷﺭﮐﺕ ﺩﺭ ﺍﻳﻥ ﻣﻁﺎﻟﻌﻪ ﭘﺫﻳﺭﻓﺗﻪ ﺷﺩﻧﺩ. ﭘﺱ ﺍﻁﻼﻉ ﻳﺎﻓﺗﻥ ﺩﺭﺯﻣﻳﻧﻪ ﻫﺩﻑ ﻣﻁﺎﻟﻌﻪ، ﺭﻭﺵﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﺎﻥﺑﻧﺩﯼ ﺁﻥ، ﺗﻣﺎﻣﯽ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻥ ﺭﺿﺎﻳﺕﻧﺎﻣﻪ ﮐﺗﺑﯽ ﺧﻭﺩ ﺭﺍ ﺗﺳﻠﻳﻡ ﮐﺭﺩﻧﺩ. ﺍﻳﻥ ﻣﻁﺎﻟﻌﻪ ﺑﺎ ﺍﺻﻭﻝ ﺑﻳﺎﻧﻳﻪ ﻫﻠﺳﻳﻧﮑﯽ ﻫﻣﺎﻫﻧﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ.
ارتقای سلامت ﺩﻭﻣﺭﺣﻠﻪﺍﯼ برای هربیمار:
- ﺍﻭﻟﻳﻥ ﮔﺎﻡ ﺷﺎﻣﻝ ﺍﻧﺗﺧﺎﺏ ﺑﺭﻧﺎﻣﻪ “ارتقای سلامت ﺗﻧﻅﻳﻡﮐﻧﻧﺩﻩ ” ﺩﺳﺗﮕﺎﻩ Wegamed, GmbH, Essen,) Medselect 729 (Germany ﻣﯽﺷﺩ ﮐﻪ ﺑﺭﺍﯼ ﺛﺑﺕ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎﯼ ﺩﺭﻭﻥﺯﺍﺩ ﺩﺭ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻥ ﮐﻣﺭ ﻫﺭ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﻭ ﺗﺣﻭﻳﻝ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎﯼ ﺧﺭﻭﺟﯽ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﺩﺭﻭﻧﯽ ﺑﻪ ﺗﻣﺎﻡ ﺑﺩﻥ ﺑﺎ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻳﮏ ﺯﻳﺭﺍﻧﺩﺍﺯ ﮐﻪ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﺑﺭﺍﯼ ﻣﺩﺕ ۱۰ ﺩﻗﻳﻘﻪ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯽﮐﺷﻳﺩ، ﺑﮑﺎﺭ ﺭﻓﺕ.
- ﺳﭘﺱ ﺑﺭﻧﺎﻣﻪ ” بهبود ﺩﺭﺩ ” ﺩﺳﺗﮕﺎﻩ Med Select 729 ﺑﺭﺍﯼ ﺛﺑﺕ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎﯼ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺩﺭﻭﻥﺯﺍﺩ ﺩﺭ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻧﯽ ﮐﻣﺭ ﻭ ﺗﺣﻭﻳﻝ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎﯼ ﻭﺭﻭﺩﯼ ارتقای سلامت ﺩﺭ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻥ ﮐﻣﺭ ﺑﺭﺍﯼ ﻣﺩﺕ ۱۰ ﺩﻗﻳﻘﻪ ﺍﻧﺗﺧﺎﺏ ﺷﺩ. ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎﯼ ارتقای سلامت ﺩﺭ ﻫﻣﻳﻥ ﺣﺎﻝ ﺭﻭﯼ ﻳﮏ ﺳﻳﺳﺗﻡ ﻣﺎﻳﻊ ﺩﺭ ﺩﺳﺗﺭﺱ ﺛﺑﺕ ﺷﺩﻧﺩ. ﺟﻬﺕ ﺍﻧﺟﺎﻡ ﺍﻳﻥ ﻋﻣﻝ، ﺍﻳﻥ ﻣﺣﻠﻭﻝ ﺩﺭﻭﻥ ﻳﮏ ﻣﺎﺭﭘﻳﭻ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺭﺍﯼ ﺍﻳﻥ ﻣﻧﻅﻭﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺗﮕﺎﻩ Med Select 729 ﺗﻌﺑﻳﻪ ﺷﺩﻩ ﺍﺳﺕ، ﻗﺭﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺩ. ﺍﻳﻥ ﺩﺳﺗﮕﺎﻩ ﭘﺯﺷﮑﯽ ﺩﺭ ﻳﮏ ﺩﺍﻣﻧﻪ ﻓﺭﮐﺎﻧﺱ ﭘﺎﻳﻳﻥ (ﺑﻳﻥ ۰ kHz ﺗﺎ (۲۰ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻣﻳﺩﺍﻥ ﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﮐﻪ ﺷﺩﺕ ﺁﻥ ﻣﺷﺎﺑﻪ ﻣﻳﺩﺍﻥ ﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﮐﺭﻩ ﺯﻣﻳﻥ ﺑﻭﺩﻩ ﻭ ﺣﺩﺍﮐﺛﺭ ﺷﺩﺕ ﺁﻥ ﺑﻪ ۵۰ µT ﻣﯽﺭﺳﺩ ﻋﻣﻝ ﻣﯽﮐﻧﺩ. ﺍﻳﻥ ﺩﺳﺗﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯽﺩﻫﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﺩ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎﯼ ﻭﺭﻭﺩﯼ ﺭﺍ ﺛﺑﺕ ﮐﻧﻳﻡ ﻭ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝ ﺧﺭﻭﺟﯽ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﺩ ﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﺑﺭﺍﯼ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﻣﻭﺿﻌﯽ (ﺑﺭﺍﯼ ﻣﺛﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﺣﻝ ﺩﺭﺩ) ﻳﺎ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻳﮏ ﺯﻳﺭﺍﻧﺩﺍﺯ ﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﮐﻪ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯽﮐﺷﺩ (ﺑﻪ ﺍﻳﻥ ﺻﻭﺭﺕ ﺗﻣﺎﻡ ﺑﺩﻥ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﻣﯽﺗﻭﺍﻧﺩ ﺍﻣﻭﺍﺝ ارتقای سلامت ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎﻓﺕ ﮐﻧﺩ) ﺑﻪ ﺑﺩﻥ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﺑﻔﺭﺳﺗﻳﻡ. ﺑﻧﺎﺑﺭﺍﻳﻥ ﺩﺳﺗﮕﺎﻩ بیورزونانس ﻣﯽﺗﻭﺍﻧﺩ ﺑﻪ ﺷﮑﻝ ﻫﻡﺯﻣﺎﻥ بهبود ﻣﻭﺿﻌﯽ ﻭ ﺳﺭﺍﺳﺭﯼ ﺭﺍ ﺻﻭﺭﺕ ﺩﻫﺩ. ﻣﺩﺍﺭ ﺛﺑﺕﮐﻧﻧﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﻧﺩﻫﺎﯼ ﻣﺭﺑﻭﻁﻪ ﺑﺎ ﺟﺯﺋﻳﺎﺕ ﺑﻳﺷﺗﺭ ﺩﺭ ﻣﻁﺎﻟﻌﻪ ﻗﺑﻠﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻳﻧﻪ ﺍﻧﺗﻘﺎﻝ ﺍﻁﻼﻋﺎﺕ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺳﻳﺳﺗﻡﻫﺎﯼ ﻣﺎﻳﻊ ﺻﻭﺭﺕ ﮔﺭﻓﺗﻪ ﺍﺳﺕ ﺗﻭﺻﻳﻑﺷﺩﻩﺍﻧﺩ .(Foletti et al., 2012) ﻣﺣﻠﻭﻝﻫﺎﯼ ﺣﺎﻭﯼ ﺍﻁﻼﻋﺎﺕ ﺑﻌﺩﺍ ﺗﻭﺳﻁ ﺧﻭﺩ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﻣﺻﺭﻑ ﺷﺩﻧﺩ ﻭ ﺍﻳﻧﮕﻭﻧﻪ ﺗﺣﻭﻳﻝ ﺍﻁﻼﻋﺎﺕ ارتقای سلامت مغناطیسی ﺑﻪ ﺑﺩﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻳﺎﻓﺕ. ﺑﺭﻧﺎﻣﻪ ارتقای سلامت ﺑﻪ ﺍﻳﻥ ﺻﻭﺭﺕ ﺑﻭﺩ ﮐﻪ ﻓﺭﺩ ﺩﺭ ﺍﺑﺗﺩﺍﯼ ﻫﻔﺗﻪ (ﺩﻭﺷﻧﺑﻪ) ﻳﮏ ﻗﻁﺭﻩ ﺭﺍ ﻣﺻﺭﻑ ﻣﯽﮐﺭﺩ ﻭ ﻫﺭﺭﻭﺯ ﻳﮏ ﻗﻁﺭﻩ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯽﮐﺭﺩ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺍﻧﺗﻬﺎﯼ ﻫﻔﺗﻪ (ﺷﻧﺑﻪ) ﺗﻌﺩﺍﺩ ﻗﻁﺭﻩﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﺵ ﻋﺩﺩ ﺭﺳﻳﺩ؛ ﻫﻳﭻ بهبودی ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﭘﺎﻳﺎﻧﯽ ﻫﻔﺗﻪ (ﻳﮑﺷﻧﺑﻪ) ﺻﻭﺭﺕ ﻧﭘﺫﻳﺭﻓﺕ. ﻣﺣﻠﻭﻝ ﻣﻭﺭﺩ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﺑﺭﺍﯼ ﺍﻧﺗﻘﺎﻝ ﺍﻁﻼﻋﺎﺕ ﺳﺎﺧﺕ ﺷﺭﮐﺕ Nomabit ﺑﻭﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﻣﻝ ﭼﻧﺩﻳﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﻣﻌﺩﻧﯽ ﻣﯽﺷﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺣﺎﺿﺭ ﺑﻪﺗﻧﻬﺎﻳﯽ ﻭ ﺑﻪﻋﻧﻭﺍﻥ ﻣﮑﻣﻝ ﺧﻭﺭﺍﮐﯽ ﻣﺻﺭﻑ ﻣﯽﺷﻭﺩ. ﺍﻳﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﺎ ﻳﮏ ﻗﻁﺭﻩﭼﮑﺎﻥ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻳﮏ ﻣﺣﻔﻅﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﻣﺣﺎﻓﻅ ﺁﻟﻭﻣﻳﻧﻳﻭﻣﯽ ﻧﮕﻬﺩﺍﺭﯼ ﻣﯽﺷﻭﺩ ﻭ ﻫﻣﻳﻥ ﻣﻭﺭﺩ ﺗﺿﻣﻳﻥ ﻣﯽﮐﺭﺩ ﮐﻪ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎ ﺩﺭ ﻣﺣﻠﻭﻝ ﻣﺎﻳﻊ ﺣﻔﻅ ﺧﻭﺍﻫﻧﺩ ﺷﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻐﻳﻳﺭﺍﺕ ﺩﻣﺎﯼ ﻣﺣﻳﻁ ﻭ ﺁﻟﻭﺩﮔﯽﻫﺎﯼ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻥ ﻣﯽﻣﺎﻧﻧﺩ. ﺍﻳﻥ ﻳﮏ ﮐﺎﺭﺑﺭﺩ “ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺑﺭﭼﺳﺏ ” ﺍﺯ ﻳﮏ ﻣﮑﻣﻝ ﺧﻭﺭﺍﮐﯽ ﻣﺗﺩﺍﻭﻝ ﺍﺳﺕ ﮐﻪ ﺑﺭﺍﯼ ﻧﮕﻬﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﻣﺩﺕ ﺯﻣﺎﻥ ﻁﻭﻻﻧﯽ ﻣﻧﺎﺳﺏ ﺍﺳﺕ (ﻣﻁﺎﺑﻖ ﺍﻅﻬﺎﺭ ﺳﺎﺯﻧﺩﻩ ﺗﺎ ۳ ﻣﺎﻩ ﭘﺱ ﺍﺯ ﺑﺎﺯ ﮐﺭﺩﻥ ﺑﺳﺗﻪ، ﻣﺣﺗﻭﻳﺎﺕ ﺁﻥ ﻣﻧﺎﺳﺏ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﺍﺳﺕ ﻭ ﻓﺎﻗﺩ ﺭﻳﺳﮏ ﺁﻟﻭﺩﮔﯽ ﻳﺎ ﻫﺭ ﺗﻐﻳﻳﺭ ﺩﻳﮕﺭﯼ ﺩﺭ ﻭﻳﮊﮔﯽﻫﺎﯼ ﺁﻥ ﺍﺳﺕ). ﻧﺳﺧﻪ ﺍﻳﺗﺎﻟﻳﺎﻳﯽ ﭘﺭﺳﺷﻧﺎﻣﻪ ﻧﺎﺗﻭﺍﻧﯽ ﺭﻭﻻﻧﺩ ﮐﻪ ﻭﻳﮊﻩ ﺩﺭﺩ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻧﯽ ﮐﻣﺭ ﺍﺳﺕ ،( Padua et al., 2002 ) ﺩﺭ ﭘﻳﺵ ﺍﺯ ﺷﺭﻭﻉ ارتقای سلامت ﻭ ۳ ﻣﺎﻩ ﭘﺱ ﺍﺯ بهبود ﺩﺭ ﺍﺧﺗﻳﺎﺭ ﺷﺭﮐﺕﮐﻧﻧﺩﮔﺎﻥ ﻗﺭﺍﺭ ﮔﺭﻓﺕ. ﻣﻘﺎﻳﺳﻪ ﻣﻳﺎﻥ ﻧﺗﺎﻳﺞ ﺑﺩﺳﺕ ﺁﻣﺩﻩ ﺍﺯ ﭘﺭﺳﺷﻧﺎﻣﻪ ﻧﺎﺗﻭﺍﻧﯽ ﺭﻭﻻﻧﺩ ﺩﺭ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻥ ﭘﻳﺵ ﺍﺯ ﺷﺭﻭﻉ ارتقای سلامت مغناطیسی ﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﭘﺱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﺯﻣﻭﻥ t ﺻﻭﺭﺕ ﭘﺫﻳﺭﻓﺕ. ﺳﻁﺢ ﻣﻌﻧﺎﺩﺍﺭﯼ ﺁﻣﺎﺭﯼ ( p-value ) ﺑﺭﺍﺑﺭ ۰.۰۵ ﺩﺭ ﻧﻅﺭ ﮔﺭﻓﺗﻪ ﺷﺩ.
نتایج درمان کمر درد با استفاده از علم رزونانس
ﺗﻣﺎﻣﯽ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻥ ﺷﺭﮐﺕﮐﻧﻧﺩﻩ ﺩﺭ ﺍﻳﻥ ﻣﻁﺎﻟﻌﻪ ﺭﻭﻧﺩ ارتقای سلامت ﺭﺍ ﺑﻪﺻﻭﺭﺕ ﮐﺎﻣﻝ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺭﺳﺎﻧﺩﻧﺩ. ﻫﻳﭻﮔﻭﻧﻪ ﻋﻭﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺑﯽ ﮔﺯﺍﺭﺵ ﻧﺷﺩﻧﺩ.
ﻣﻳﺎﻧﮕﻳﻥ ﻣﻘﺎﺩﻳﺭ ﺑﺩﺳﺕ ﺁﻣﺩﻩ ﺍﺯ ﭘﺭﺳﺷﻧﺎﻣﻪ ﻧﺎﺗﻭﺍﻧﯽ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻥ ﮐﻣﺭ ﺭﻭﻻﻧﺩ ﮐﻪ ﭘﻳﺵ ﺍﺯ ﺷﺭﻭﻉ ﭘﺭﻭﺗﮑﻝ ارتقای سلامت ﺻﻭﺭﺕ ﭘﺫﻳﺭﻓﺗﻪ ﺑﻭﺩ، ﺑﻪﻋﻧﻭﺍﻥ ﻣﻘﺩﺍﺭ ﭘﺎﻳﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﻧﻅﺭ ﮔﺭﻓﺗﻪ ﺷﺩ. ﻣﻘﺩﺍﺭ ﻣﻳﺎﻧﮕﻳﻥ ﭘﺎﻳﻪﺍﯼ ﺑﺭﺍﺑﺭ SD ) 11.83 +- 6+-ﻣﻳﺎﻧﮕﻳﻥ) ﻣﺣﺎﺳﺑﻪ ﺷﺩ. ﻣﻳﺎﻧﮕﻳﻥ ﻣﻘﺎﺩﻳﺭ ﺑﺩﺳﺕ ﺁﻣﺩﻩ ﺍﺯ ﭘﺭﺳﺷﻧﺎﻣﻪ ﻧﺎﺗﻭﺍﻧﯽ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻥ ﮐﻣﺭ ﺭﻭﻻﻧﺩ ﮐﻪ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﭘﺱ ﺍﺯ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﭘﺭﻭﺗﮑﻝ بهبود ﺻﻭﺭﺕ ﭘﺫﻳﺭﻓﺗﻪ ﺑﻭﺩ، ﺑﻪﻋﻧﻭﺍﻥ ﻣﻘﺩﺍﺭ ﻧﻬﺎﻳﯽ ﺩﺭ ﻧﻅﺭ ﮔﺭﻓﺗﻪ ﺷﺩ. ﭘﺱ ﺍﺯ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﻣﻘﺩﺍﺭ ﻣﻳﺎﻧﮕﻳﻥ ﺑﺭﺍﺑﺭ ۲.۳ +- ۳.۲۵ ﻣﺣﺎﺳﺑﻪ ﺷﺩ. ﻣﻳﺯﺍﻥ ﮐﺎﻫﺵ ﺩﺭﺩ ﻧﺳﺑﺕ ﺑﻪ ﻣﻘﺩﺍﺭ ﭘﺎﻳﻪﺍﯼ ﺩﺭ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﺳﻪﻣﺎﻫﻪ، ﺑﺭﺍﺑﺭ %۸۱.۳۵ ﻣﺣﺎﺳﺑﻪ ﺷﺩ ﻭ ﺍﻳﻥ ﻣﻳﺯﺍﻥ ﮐﺎﻫﺵ ﺍﺯﻧﻅﺭ ﺁﻣﺎﺭﯼ ﺑﺳﻳﺎﺭ ﻣﻌﻧﺎﺩﺍﺭ ﺑﻭﺩ p < 0.0001 ، ﺗﺻﻭﻳﺭ ۱
ﻧﺗﺎﻳﺞ ﺑﺩﺳﺕ ﺁﻣﺩﻩ ﺍﺯ ﭘﺭﺳﺷﻧﺎﻣﻪ ﻧﺎﺗﻭﺍﻧﯽ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻧﯽ ﮐﻣﺭ ﺭﻭﻻﻧﺩ؛ ﺷﺎﻣﻝ ﻣﻘﺎﺩﻳﺭ ﭘﺎﻳﻪﺍﯼ ﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﭘﺱ ﺍﺯ بهبود
ﺑﻳﻭﻓﻳﺯﻳﮑﯽ. ﺩﺍﺩﻩﻫﺎ ﺑﻪﺻﻭﺭﺕ +- SD ﻣﻳﺎﻧﮕﻳﻥ ﺍﺭﺍﺋﻪﺷﺩﻩﺍﻧﺩ. p-value ﺳﻁﺢ ﻣﻌﻧﺎﺩﺍﺭﯼ ﺁﻣﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﻣﺷﺧﺹ ﻣﯽﻧﻣﺎﻳﺩ.
ﺑﺣﺙ
ﻫﺩﻑ ﺍﻳﻥ ﭘﮊﻭﻫﺵ ﻣﻘﺩﻣﺎﺗﯽ ﺷﻧﺎﺳﺎﻳﯽ ﻳﮏ ﭘﺗﺎﻧﺳﻳﻝ ﺟﺩﻳﺩ ﺑﺭﺍﯼ ارتقای سلامت ﺑﻳﻭﺭﺯﻭﻧﺎﻧﺱ ﺟﻬﺕ ﺍﻟﺣﺎﻕ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺍﺳﺗﺭﺍﺗﮊﯼﻫﺎﯼ ارتقای سلامت مغناطیسی ﺑﻭﺩ. ﺍﻳﻥ ﻋﻣﻝ ﻧﻪ ﻓﻘﻁ ﺑﺭﺍﯼ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﺩﺭﺩ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻧﯽ ﮐﻣﺭ ﺭﺍﺟﻌﻪ ﻣﻔﻳﺩ ﺧﻭﺍﻫﺩ ﺑﻭﺩ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺭﺍﯼ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ارتقای سلامت ﻫﺎﯼ ﺩﺍﺭﻭﻳﯽ ﻣﻌﻣﻭﻝ ﭘﺎﺳﺧﮕﻭ ﻧﻳﺳﺗﻧﺩ ﻭ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﭼﻧﺩﻳﻥ ﺑﻳﻣﺎﺭﯼ ﺑﻪﺻﻭﺭﺕ ﻫﻣﺯﻣﺎﻥ ﺑﻭﺩﻩ ﻭ ﭼﻧﺩﻳﻥ ﺩﺍﺭﻭ ﺭﺍ ﻣﺻﺭﻑ ﻣﯽﮐﻧﻧﺩ ﻭ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺭﺩﻥ ﺩﺍﺭﻭﻳﯽ ﺟﺩﻳﺩ ﺑﺭﺍﯼ بهبود ﮐﻣﺭﺩﺭﺩ ﺑﻪﺻﻭﺭﺕ ﺑﺎﻟﻘﻭﻩ ﻣﯽﺗﻭﺍﻧﺩ ﺑﺭﺍﯼ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﺍﻣﻥ ﻳﺎ ﺧﻁﺭﺁﻓﺭﻳﻥ ﺑﺎﺷﺩ ﻭ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﺛﺭ ﻣﺻﺭﻑ ﺩﺍﺭﻭﻫﺎ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﻭﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺑﯽ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺗﯽ ﻣﯽﺷﻭﻧﺩ ﻧﻳﺯ ﮐﺎﺭﺑﺭﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻧﺗﻘﺎﻝ ﺍﻁﻼﻋﺎﺕ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﺍﻣﻭﺍﺝ ﺩﺭﻭﻥﺯﺍﺩ ﻭ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪﻋﻧﻭﺍﻥ ﺍﻣﻭﺍﺝ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺧﻭﺍﺹ ارتقای سلامت ﻳﮏ ﺍﺑﺯﺍﺭ ﺍﻣﻳﺩﺑﺧﺵ ﺍﺳﺕ؛ ﺯﻳﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻳﺎﺯﻣﻧﺩ ﺍﻧﺟﺎﻡ ﺗﻧﻬﺎ ﻳﮏ بهبود ﺗﻭﺳﻁ ﭘﺯﺷﮏ ﺭﻭﯼ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﺍﺳﺕ. ﺍﻳﻥ ﺭﻭﻳﮑﺭﺩ ﻧﻭﻳﻥ ﻣﯽﺗﻭﺍﻧﺩ ﺑﻪ ﺻﺭﻓﻪﺟﻭﻳﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻳﻣﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﻣﻧﺎﺑﻊ ﺑﻳﻣﺎﺭﺳﺗﺎﻧﯽ ﻣﻧﺟﺭ ﺷﻭﺩ. ﻳﮏ ﮐﺎﻫﺵ ﺑﺳﻳﺎﺭ ﻣﻌﻧﺎﺩﺍﺭ ﺩﺭ ﻧﺗﺎﻳﺞ ﭘﺭﺳﺷﻧﺎﻣﻪ ﻧﺎﺗﻭﺍﻧﯽ ﺭﻭﻻﻧﺩ ﮐﻪ ﻭﻳﮊﻩ ﺍﺭﺯﻳﺎﺑﯽ ﺩﺭﺩ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻥ ﮐﻣﺭ ﺑﻭﺩ، ﻣﺷﺎﻫﺩﻩ ﺷﺩ.
ﻫﻳﭻﮔﻭﻧﻪ ﻋﻭﺍﺭﺽ ﺟﺎﻧﺑﯽ ﺍﺯ ﺍﻳﻥ ﺭﻭﺵ ارتقای سلامت مغناطیسی ﮔﺯﺍﺭﺵ ﻧﺷﺩﻧﺩ. ﺍﻳﻥ ﻣﻁﺎﻟﻌﻪ ﻣﻘﺩﻣﺎﺗﯽ ﻣﺩﺍﺭﮎ ﻗﺎﺑﻝﺗﻭﺟﻬﯽ ﻓﺭﺍﻫﻡ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﻧﺷﺎﻥﺩﻫﻧﺩﻩ ﺁﻥ ﻫﺳﺗﻧﺩ ﮐﻪ ﺑﮑﺎﺭﮔﻳﺭﯼ ﻳﮏ ﺭﻭﻳﮑﺭﺩ ﺑﻳﻭﻓﻳﺯﻳﮑﯽ ﺑﺭﺍﯼ ﻣﺩﻳﺭﻳﺕ ﺩﺭﺩ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻧﯽ ﮐﻣﺭ ﻣﺣﺗﻣﻝ، ﺍﺛﺭﺑﺧﺵ، ﺍﻳﻣﻥ ﻭ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺍﺛﺭﺍﺕ ﻁﻭﻻﻧﯽﻣﺩﺕ ﺍﺳﺕ. ﺍﻳﻥ ﮔﺯﺍﺭﺵ ﻫﻣﭼﻧﻳﻥ ﺍﺯ ﺗﺋﻭﺭﯼ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﺩﻳﻧﺎﻣﻳﮑﯽ ﮐﻭﺍﻧﺗﻭﻣﯽ ﻣﻭﺟﻭﺩﺍﺕ ﺯﻧﺩﻩ، ﺁﺏ ﻭ ﻣﺣﻳﻁﻫﺎﯼ ﻣﺎﻳﻊ ﺩﺭ ﺯﻳﺳﺕﺷﻧﺎﺳﯽ ﻭ ﭘﺯﺷﮑﯽ ﭘﺷﺗﻳﺑﺎﻧﯽ ﻣﯽﮐﻧﺩ .( Preparata, 2000; Foletti et al., 2009b )
ﻧﺗﻳﺟﻪﮔﻳﺭﯼ
ﺍﻟﺣﺎﻕ ﻳﮏ ﺭﻭﻳﮑﺭﺩ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﺑﻪ ﺯﻳﺳﺕﺷﻧﺎﺳﯽ ﻭ ﭘﺯﺷﮑﯽ ( Liboff, 2004 ) ﻣﯽﺗﻭﺍﻧﺩ ﭘﺗﺎﻧﺳﻳﻝﻫﺎﯼ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻣﺭﺍﻩ ﺩﺍﺷﺗﻪ ﺑﺎﺷﺩ. ﺩﺭ ﭼﺎﺭﭼﻭﺏ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﺩﻳﻧﺎﻣﻳﮏ ﮐﻭﺍﻧﺗﻭﻣﯽ ﻣﻭﺟﻭﺩﺍﺕ ﺯﻧﺩﻩ، ﺳﻳﺳﺗﻡﻫﺎﯼ ﺁﺑﯽ ﻭ ﻣﺎﻳﻊ،( Del Giudice and Preparata, 1998 ) ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺗﻭﺿﻳﺢ ﺗﺋﻭﺭﻳﮏ ﻣﮑﺎﻧﻳﺳﻡ ﺍﺛﺭﺑﺧﺷﯽ ﺍﻣﻭﺍﺝ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﻓﺭﺍﻫﻡ ﻣﯽﺷﻭﺩ. ﻳﮏ ﺳﻳﺳﺗﻡ ﻣﺎﻳﻊ ﻣﺎﻧﻧﺩ ﻣﺣﻠﻭﻝ ﺣﺎﻭﯼ ﭼﻧﺩﻳﻥ ﻣﺎﺩﻩ ﻣﻌﺩﻧﯽ Nomabit ﻣﻭﺭﺩ ﺍﺳﺗﻔﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺍﻳﻥ ﻣﻁﺎﻟﻌﻪ، ﻣﯽﺗﻭﺍﻧﺩ ﻅﺭﻓﻳﺕ ﺛﺑﺕ، ﺣﻔﻅ ﻭ ﺍﻧﺗﻘﺎﻝ ﺑﻪ ﻳﮏ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺗﻪ ﺑﺎﺷﺩ ﻭ ﺍﻟﮕﻭﯼ ﺍﻟﮑﺗﺭﻭﻣﻐﻧﺎﻁﻳﺳﯽ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎﯼ ﺩﺭﻭﻥﺯﺍﺩ ﻣﯽﺗﻭﺍﻧﺩ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻓﻌﺎﻝﺳﺎﺯﯼ ﻣﮑﺎﻧﻳﺳﻡﻫﺎﯼ ﺧﻭﺩﺗﻧﻅﻳﻣﯽ ﻭ ﺧﻭﺩ ﺑﺎﺯﺳﺎﺯﯼ ﻓﺭﺩﯼ ﺑﺎﻋﺙ ﺑﻬﺑﻭﺩﯼ ﺩﺭﺩ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻧﯽ ﮐﻣﺭ ﻭ ﻧﺎﺗﻭﺍﻧﯽﻫﺎﯼ ﻧﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﻭﺩ Grimaldi, 2011) .(Foletti and ﻣﺎ ﺍﻳﻥ ﻓﺭﺿﻳﻪ ﺭﺍ ﻣﻁﺭﺡ ﮐﺭﺩﻳﻡ ﮐﻪ ﺭﺥ ﺩﺍﺩﻥ ﻳﮏ ﺗﺎﺛﻳﺭ ﺭﺯﻭﻧﺎﻧﺳﯽ، ﮐﻠﻳﺩ ﺑﺭﻭﺯ ﺍﻳﻥ ﺗﻐﻳﻳﺭﺍﺕ ﺑﻭﺩﻩ ( Foletti et al., 2013 ) ﺍﺳﺕ. ﺍﻳﻥ ﻓﺭﺁﻳﻧﺩ ﺷﺎﻣﻝ ﺍﻧﺗﻘﺎﻝ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﻳﺳﺗﻡﻫﺎﯼ ﻣﺎﻳﻌﯽ ﻣﯽﺷﻭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪﻋﻧﻭﺍﻥ ﻭﺳﻳﻠﻪ ﺣﻣﻝﻭﻧﻘﻝ ﻋﻣﻝ ﻣﯽﮐﻧﻧﺩ ﻭ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﻳﺳﺗﻡ ﻣﺎﻳﻊ ﺑﻪ ﺑﻳﻣﺎﺭ ﺍﻧﺗﻘﺎﻝ ﻭ ﺧﻭﺍﺹ ﺳﻳﮕﻧﺎﻝﻫﺎﻳﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻁﯽ بهبود ﺑﺎ ﺩﺳﺗﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻓﺭﺩ ﻣﻧﺗﻘﻝﺷﺩﻩﺍﻧﺩ ﺭﺍ ﺗﻘﻠﻳﺩ ﻣﯽﻧﻣﺎﻳﻧﺩ. ﻫﺭﭼﻧﺩ ﭘﮊﻭﻫﺵﻫﺎﯼ ﺑﻳﺷﺗﺭ ﺑﺭﺍﯼ ﺗﺎﻳﻳﺩ ﺍﻳﻥ ﺩﺍﺩﻩﻫﺎﯼ ﻣﻘﺩﻣﺎﺗﯽ ﻫﻣﭼﻧﺎﻥ ﻣﻭﺭﺩﻧﻳﺎﺯ ﻫﺳﺗﻧﺩ، ﺍﻣﺎ ﭘﮊﻭﻫﺵ ﺣﺎﺿﺭ ﻣﺩﺍﺭﮐﯽ ﺟﺎﻣﻊ ﻓﺭﺍﻫﻡ ﺁﻭﺭﺩ ﮐﻪ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺍﺛﺭﺑﺧﺷﯽ، ﺍﻳﻣﻧﯽ ﻭ ﭘﺎﻳﺩﺍﺭﯼ ﻳﮏ ﺭﻭﻳﮑﺭﺩ ﺑﻳﻭﻓﻳﺯﻳﮑﯽ ﺑﺭﺍﯼ بهبود ﺩﺭﺩ ﻣﺯﻣﻥ ﺑﺧﺵ ﭘﺎﻳﻳﻧﯽﮐﻣﺭ ﺍﺳﺕ.
جهت اطلاع از نخستین سمینار علم بیوروزنانس در دانشگاه صنعتی امیر کبیر مقاله مربوطه را مطالعه نمایید.
ﻣﻧﺎﺑﻊ
Baron, P., Bucci, G., Rinaudo, A., et al. (2013). System Information Therapy in
the management of pain: A pilot study. Proceedings PIERS, Progress in
- – Electromagnetics Research Symposium. Stockholm, Sweden. pp. 1698nce. Mod. Phys. Lett. B. 23:1959